آزمون تورینگ چیست؟ قسمت 2
واتسون، کابوس آزمون تورینگ!
واتسون را که بهطور حتم به خاطر میآورید؟ ماشین ساخت آیبیام که در سال 2011 با شکست دادن رقبای انسانی خبره در بازی Jeopardy سروصدای زیادی به پا کرد. این ماشین به عنوان یکی از مدرنترین نمونههای ماشینهای هوشمند امروزی میتواند مورد بسیار خوبی برای بررسی وضعیت آزمون تورینگ در جهان امروز به شمار میرود.
خبر بد این است که واتسون آزمون تورینگ را با موفقیت پشت سر نگذاشته است و با تعاریف کلاسیک، به هیچ عنوان ماشین هوشمندی به شمار نمیآید. اما این باعث نمیشود تا این ماشین، انقلابی در حوزه هوش مصنوعی محسوب نشود. ماهنامه ساینتیفیک امریکن در شماره ماه مارس 2011 و کمی پس از موفقیت واتسون در Jeopardy مصاحبهای را با استفن بیکر، روزنامهنگاری که در فرآیند ساخت واتسون با تیم آیبیام همراه بود انجام داد که در آن بیکر به نکات جالبی در رابطه با وضعیت کنونی هوش مصنوعی اشاره میکند. بیکر ابتدا در پاسخ به این پرسش که چگونه واتسون دنیای هوش مصنوعی را تغییر داده، میگوید: «رؤیای اولیه در مورد هوش مصنوعی هیچگاه به ثمر نرسید. در واقع دانشمندان پس از چندین دهه تحقیق، به این نتیجه رسیدند که ساخت سیستمی شبیه به مغز انسان، خیلی سختتر از آن چیزی است که تصور میشد.
حتی واتسون نیز که انسان را در Jeopardy شکست داد، به این رؤیا چندان نزدیک نشده است. با این حال، در عرض 15 سال گذشته پیشرفتهای خیرهکنندهای در جنبههای کاربردی هوش مصنوعی صورت گرفته است. راهبردهای آماری برای شبیهسازی بعضی جنبههای آنالیز انسانی توانسته سیستمهايی کاربردی را در اختیار مردم قرار دهد که در هر زمینهای، از دیپ بلو گرفته تا نت فلیکس، آمازون و گوگل زندگی ما را قبضه کردهاند.» بیکر سپس در مورد واتسون میگوید: «موضوع جدید درباره واتسون، راهبرد تماماً عملگرای آن است. این ماشین روشهای مختلفی را برای پاسخ به یک پرسش امتحان میکند. در اینجا راهبرد درست یا نادرست وجود ندارد بلکه واتسون در طول زمان یاد میگیرد تا چه زمانی به کدام روش تکیه کند. به نوعی میتوان گفت در جنگ بین راهبردهای مختلف در هوش مصنوعی واتسون به مانند یک ندانمگرا (آگنوستیسیست) عمل میکند. جنبه جدید دیگر، توانایی بالای این ماشین در فهم زبان انگلیسی است. تواناییای که به عقیده من از تمرین داده شدن این سیستم با دیتاستهای عظیم ناشی شده است و با وجود خیرهکننده بودن، یک روش جدید و بکر به شمار نمیآید.» بیکر سپس به توضیح مقایسه واتسون با مغز انسان پرداخته و میگوید: «تیم آیبیام در هنگام برنامهریزی واتسون توجه چنداني به ساختار مغز انسان نداشته است.
به عقیده من واتسون محصول واقعی مهندسی است: استفاده از فناوریهای موجود برای ساخت ماشینی با ویژگیهای مشخص در زمانی خاص.» بیکر سپس اضافه میکند: «با این حال من شباهتهایی را در شیوه تفکر واتسون و انسانها مشاهده میکنم که البته به این دليل نیست که ما از یک طراحی یکسان سود میبریم، بلکه ما در واقع به دنبال حل مسائلی یکسان هستیم. به عنوان مثال، برخلاف بسیاری از کامپیوترها واتسون برای عدم قطعیت برنامهریزی شده است. این سیستم هیچگاه از جوابی که میدهد صد درصد مطمئن نیست بلکه در مورد آن شک و تردید دارد. این برای ماشینی که قرار است با زبان انسانها ارتباط برقرار کند، راهبردی هوشمندانه به شمار میرود.»
بیکر در ادامه به نقاط قوت واتسون در درک زبان انگلیسی و جستوجوی سریع میان حجم عظیمی از دادهها اشاره کرده و اذعان میکند که چنین سیستمی میتواند به راحتی در زمینههای دیگری که حالت پرسش و پاسخ دارند، مانند حوزه بهداشت و درمان، به کار گرفته شود. نکتهای که بیکر بارها و بارها در این مصاحبه به آن اشاره میکند، این است که واتسون در واقع توانایی استدلال چندانی ندارد و این یکی از تفاوتهای اصلی آن با بسیاری از سیستمهای موجود هوش مصنوعی است. میتوان این موضوع را به این صورت خلاصه کرد که طبق تعاریف سنتی هوشمندی، واتسون به هیچ عنوان هوشمند به شمار نمیآید چراکه ماشینی است با تواناییهای بسیار محدود که به هیچ عنوان نمیتواند استدلالهای پیچیده را مدیریت کند. با این حال، تلفیق قدرت جستوجوی بهینه اطلاعات و توانایی بالا در درک زبان انسانی، واتسون را به انقلابی در هوش مصنوعی تبدیل کرده که میتواند در زمانی کوتاه پاسخهایی را تولید کند که ارائه آنها از قدرت انسان خارج است.
بیکر در پایان مصاحبه میگوید: «میتوان بحث را به این صورت خلاصه کرد که واتسون در واقع چیزی غیر از آمار تولید نمیکند.» وی ادامه میدهد: «با این حال، چنین پیشرفتهایی درس بزرگی به ما میدهد و آن این است که برای موفقیت در اقتصاد دانش، افراد باید از دانستههایشان استفاده کرده و به ایدههای نوین دست یابند. در غیر این صورت آنها میتوانند خیلی راحت با ماشینها جایگزین شوند.» نکتهای که بیکر به آن اشاره میکند، بیشتر از آن که برای دانشمندان علوم کامپیوتر جذاب باشد، موضوع مطالعات مربوط به نیروی کار انسانی است. هوش مصنوعی کاربردی میتواند ماشینهایی مانند واتسون را طراحی کند که شاید در تعریف تورینگ هوشمند شمرده نشوند، اما توانایی کند و کاو حجم بسیار عظیمی از دادهها و ارائه اطلاعاتی مفید از آنها در زبان انسان را در چنته دارند. بدون هیچ تعارفی حداقل در زمینههای خدماتی، بسیاری از شغلها میتوانند خیلی راحت با کامپیوترهایی ارزان قیمت جایگزین شوند.
این همان چیزی است که مدیران Diapers.com را به سمت اداره کل سیستم انبار به دست روباتها سوق میدهد. یا فدکس را قانع میکند که میتوان تعداد اپراتورهای شرکت را به حداقل رسانده و از ماشینهایی برای خدماترساني به تماسهای مشتریان استفاده کرد. چندین دهه قبل، انسانها میترسیدند روزی ماشینها آن قدر هوشمند شوند که کنترل انسانها را در دست گیرند. با این حال نزدیک به سی سال قبل و با شروع زمستان هوش مصنوعی، این ترس معنای سنتی خود را از دست داد و هماکنون توانسته به شیوهای جدید خود را وارد زندگی انسانها کند. حقیقت تلخی در پسزمینه ماشینهایی مانند واتسون وجود دارد: بسیاری از کارهایی که تصور میکنیم هوشمندی انسانمحورمان، ما را قادر به انجامشان میسازد در واقع آنقدرها هم از نظر ماشینها کار پیچیدهای به شمار نمیآید. اگر باور ندارید، میتوانید از مبادلهگران سنتی بورس در حوالی والاستریت سراغی بگیرید.
آينده
رابرت فرنچ، دانشمند علوم شناختی در مرکز ملی تحقیقات علمی فرانسه در رابطه با آینده آزمون تورینگ میگوید: «دو پیشرفت مهم در حوزه فناوری اطلاعات میتواند آزمون تورینگ را از بازنشستگی خارج کند. اول دسترسی بسیار گسترده به دادههای خام؛ از فیدهای ویدیویی گرفته تا محیطهای کاملاً صوتی و از مکالمههای عادی تا اسناد فنی. چنین اطلاعاتی در هر زمینهای که به مغز انسان خطور میکند به صورت گسترده در دسترس هستند. پیشرفت دوم ایجاد روشهای پیشرفته جمعآوری، مدیریت و پردازش این مجموعه غنی از دادهها است.»
البته توسعه یک سیستم به وسیله بارورکردن آن با مجموعهای وسیع از دادهها و روشهای کسب اطلاعات مفید از چنین دادههایی، شاید خیلی شبیه به سیستم یادگیری انسان نباشد، اما ممکن است در نهایت به سیستمی منجر شود که در همه زمینهها، رفتاری انسانی از خود بروز دهد. همانطور که در بخش دوم مقاله مشاهده کردید، دنیای امروز هوش مصنوعی چندان به ساخت ماشینی که انسان را شبیهسازی کند، علاقهمند نیست بلکه انقلاب جدید هوش مصنوعی نگاه به راهبردهای کاربردیتری دارد. در این راهبردهای جدید لزومی دیده نمیشود تا ماشین، رفتاری انسانی از خود نشان بدهد. در مقابل ماشین با منطقکاری خود که در مواردی کاملاً با مدل انسانی آن متفاوت است، کار کرده و با استفاده از دادههای فراوان، الگوریتمهای احتمالاتی و قدرت پردازشی بالا، سعی در انجام کارهایی دارد که انسانها از انجام آن ناتوانند.
با این حال، هنوز هم رؤیای ساخت ماشینی انسان نما برای انسان به صورت معمایی جذاب و البته بسیار سخت باقی مانده است. همه ما سالها تصویر این رؤیا را در فیلمهای هالیوودی تماشا کردهایم و هرچند در واقعیت، رسیدن به آن نقطه خیلی سختتر از آن چیزی بود که تورینگ و دیگر پیشگامان هوش مصنوعی تصور میکردند، اما پیشرفتهایی مانند ساخت واتسون، ماشینی که میتواند زبان انسانی را به خوبی تحليل کند، همچنان محققان را به آینده امیدوار میکند. پیشرفت چنین پروژههایی بهشدت وابسته به تعهد دولتها و سرمایهای است که آنان در اختیار مؤسسات تحقیقاتی قرار میدهند زیرا به دلیل فاصله چنین تحقیقاتی از حوزه کاربرد، از نظر اقتصادی نمیتوان آنها را یک سرمایهگذاری منطقی قلمداد کرد. آینده پر از شگفتیهایی است که ما انتظارش را نداریم اما مسیر تا به همین جا نیز به حد کافی لذتبخش بوده است که دغدغه آینده، ما را از ادامه راه دلسرد نکند.
نظریه و آزمون تورینگ (هوش مصنوعی)
بیش از نیم قرن پیش، هنگامی که هنوز هیچ تراشه سیلیکونیای ساخته نشده بود، آلن تورینگ یکی از بحث برانگیزترین پرسشهای فلسفی تاریخ را پرسید. او گفت آیا ماشین میتواند فکر کند و اندکی بعد کوشید به پیروی از این قاعده که هر ادعای علمی باید از بوته آزمایش سربلند بیرون بیاید، پرسش فلسفی خود را با یک آزمایش ساده و در عین حال پیچیده جایگزین کند. او پرسید آیا یک ماشین یک کامپیوتر میتواند بازی تقلید را با موفقیت پشت سر بگذارد.
او آزمونی طراحی کرد که خود، آن را بازی تقلید نامید. او آزمون بازی تقلید را چنین شرح داد: یک پرسشگر- یک انسان- همزمان در حال گفتوگو با دو نفر است. هر یک از این دو نفر در اتاقهای جداگانه قرار گرفتهاند و پرسشگر نمیتواند هیچیک از آنها را ببیند یکی از این دو نفر انسان است و دیگری یک ماشین یعنی یک کامپیوتر. پرسشگر باید با این دو نفر شروع به گفتوگو کند و بکوشد بفهمد کدامیک از این دو، انسان است و کدامیک ماشین. اگر کامپیوتر بتواند طوری جواب دهد که پرسشگر نتواند انسان را از ماشین تمیز دهد آنگاه میتوان ادعا کرد که این ماشین هوشمند است. تورینگ برای آسانکردن شرایط این آزمون و پرهیز از پیچیدگیهای اضافی آن را به محاورهای متنی و روی کاغذ محدود کرد تا مجبور به درگیر شدن با مسائل انحرافی مانند تبدیل متن به گفتار شفاهی و تنظیم تن صدا و لهجه نباشیم.او همچنین بر اساس یک سری محاسبات پیشبینی کرد که ۵۰ سال بعد یعنی در سال ۲۰۰۰ انسان قادر خواهد بود کامپیوترهایی بسازد که در یک گفتوگوی پنج دقیقهای، فقط ۷۰درصد پرسشگرها بتوانند کشف کنند که در حال گفتوگو با یک انسان هستند یا یک ماشین. او برخورداری از یک میلیارد بیت حافظه (۱۲۵ میلیون بایت- حدود ۱۲۰ مگابایت) را یکی از مشخصههای اصلی این کامپیوتر دانست.تورینگ همچنین در این مقاله یک سری استدلالهای مخالف با نظریه و آزمون خود را مطرح کرد و کوشید به آنها پاسخ دهد، تصور اینکه ماشینهای هوشمندی ساخته شوند که بتوانند فکر کنند وحشتناک است. تورینگ در پاسخ میگوید این نکتهای انحرافی است، زیرا بحث اصلی او بایدها و نبایدها نیست بلکه بحث درباره ممکنهاست.
دیگر اینکه، ادعا میشود محدودیتهایی درباره نوع پرسشهایی که میتوان از کامپیوتر پرسید وجود دارد، زیرا کامپیوتر از منطق خاصی پیروی میکند. اما تورینگ در پاسخ میگوید: خود انسان هنگام گفتوگو پرغلط ظاهر میشود و نمیتوان گفتار هر انسانی را لزوما منطقی کرد. او پیشبینی کرد که منشأ اصلی هوشمندی ماشین فرضی او، حافظه بسیار زیاد و سریعی است که یک کامپیوتر میتواند داشته باشد. بنابراین از نگاه تورینگ، ماشین همچون کامپیوتر Deep Blue که کاسپاروف، قهرمان شطرنج را شکست داد، میتواند یک ماشین هوشمند تلقی شود. در عین حال تورینگ این نظر را که {آزمون مورد بحث معتبر نیست، زیرا انسان دارای احساسات است و مثلا موسیقی دراماتیک میسازد} رد کرد و گفت: هنوز هیچ سند قابل قبولی وجود ندارد که ثابت کند فقط ما انسانها دارای احساسات هستیم، زیرا مشخص نیست مفهوم دقیق این واژه به لحاظ علمی چیست.
در سال ۱۹۵۶ جان مک کارتی، یکی از نظریهپردازان پیشگام این نظریه در آن زمان، اصطلاح (هوشمند مصنوعی) را برای اولینبار در نخستین کنفرانسی که به این موضوع اختصاص یافته بود، به کار برد. او همچنین زبان برنامهنویس Lisp را ابداع کرد که در همین زمینه کاربرد دارد. دانشمندان بعدا این تاریخ را به عنوان تاریخ تولد علم هوش مصنوعی انتخاب کردند. تقریبا در همان زمان جان فون نیومان نظریه بازیها را معرفی کرد. این نظریه نقش موثری در پیشبرد جنبههای نظری و علمی هوش مصنوعی داشت. چند سال بعد، در سال ۱۹۶۸ آرتور سرکلارک، در رمان معروف خود، یعنی اودیسه فضایی ۲۰۰۱ اصطلاح (آزمون تورینگ) را به جای (بازی تقلید) سر زبانها انداخت. از زمانی که تورینگ این فرضیه را مطرح کرده است، هزاران دانشمند با هدف ساختن ماشینی که بتواند آزمون تورینگ را با موفقیت تمام کند، دست به کار شدهاند. اما هنوز کسی موفق نشده است چنین ماشینی بسازد و پیشبینی تورینگ هم درست از آب در نیامده است.
● چالشهای بنیادین هوش مصنوعی
البته امروزه هوش مصنوعی به واقعیت نزدیک شده است و تقریبا میتوان گفت وجود دارد اما دلایل اصلی متعددی وجود دارد که نشان میدهند چرا هنوز شکل تکامل یافته هوش که تورینگ تصور میکرد، به وقوع نپیوسته است. یکی از مهمترین مباحث مطرح در این زمینه، موضوع شبیهسازی است. غالبا پرسیده میشود آیا صرف اینکه ماشین بتواند نحوه صحبت کردن انسان را شبیهسازی کند، به معنی آن است که هوشمند است؟ به عنوان مثال، شاید شما هم درباره روباتهای نرمافزاری که میتوانند چت کنند چیزهایی شنیده باشید. این روباتها از روشهای تقلیدی استفاده میکنند و به تعبیری نمونه مدرن و اینترنتی آزمون تورینگ هستند. مثلا روبات Eliza یکی از اینهاست. این روبات را ژزف وایزنبام، یکی دیگر از پژوهشگران نامدار این حوزه اختراع کرد. الیزا در برخی مکالمات ساده میتواند طرف مقابل خود را به اشتباه بیندازد طوری که مخاطب ممکن است فکر کند در حال گپزدن با یک انسان است. البته الیزا هنوز نتوانسته است آزمون تورینگ را با موفقیت پشت سر بگذارد.
● شاخههای علم هوش مصنوعی
ا) هوش مصنوعی سمبلیک یا نمادین Symbolic Ai
۲) هوش غیر سمبلیک یا پیوندگرا Connection Ai
سپس در دهه ۱۹۵۰ کارهای روزنبالت (Rosenblatt) در مورد شبکههای دو لایه مورد توجه قرار گرفت. در دهه ۱۹۴۷ الگوریتم backpropagation توسط Werbos معرفی شد ولی متدولوژی شبکههای عصبی عمدتا از دهه ۱۹۸۰ به این سو رشد زیادی کرد و مورد استقبال دانشمندان قرار گرفت. منطق فازی ابتدا توسط پروفسور لطفیزاده، در سال ۱۹۶۵ معرفی شد و از آن زمان به بعد توسط خود او و دیگر دانشمندان دنبال شد.در دهه ۱۹۸۰ تلاشهای دانشمندان ژاپنی برای کاربردی کردن منطق فازی به ترویج و معرفی منطق فازی کمک زیادی کرد. مثلا طراحی و شبیهسازی سیستم کنترل فازی برای راهآهن Sendiaتوسط دو دانشمند به نامهای Yasunobo و Miyamoto در سال ۱۹۸۵، نمایش کاربرد سیستمهای کنترل فازی از طریق چند تراشه مبتنی بر منطق فازی در آزمون «پاندول معکوس» توسطTakeshi Yamakawa در همایش بینالمللی پژوهشگران منطق فازی در توکیو در سال ۱۹۸۷ و نیز استفاده از سیستمهای فازی در شبکه مونوریل توکیو و نیز معرفی سیستم ترمز ABS مبتنی بر کنترلهای فازی توسط اتومبیلسازی هوندا در همین دهه تاثیر زیادی در توجه مجدد دانشمندان جهان به این حوزه از علم داشت.
● فراتر از هوشمندی ماشین
چنان که گفتیم، هوش مصنوعی دانش و مهندسی ساختن ماشینهای هوشمند، به ویژه کامپیوترهای هوشمند است. اما بهراستی هوشمند چیست؟ در واقع هنوز دانشمندان نتوانستهاند تعریف واحدی از هوشمندی ارائه دهند که مستقل از «هوش انسان» باشد. ما میدانیم که برخی از ماشینها یا جانداران میتوانند هوشمند باشند، اما بشر هنوز نمیداند که مایل است کدام دسته از فرآیندهای محاسباتی یا پردازش را هوشمندی بنامد. بنابراین برای پاسخ دادن به این پرسش که «آیا فلان ماشین هوشمند است؟» هنوز فرمول مشخصی وجود ندارد، در واقع هوشمندی، خود یک مفهوم فازی و نادقیق است. هوشمندی را میتوان فرآیندی تلقی کرد که دانشمندان هنوز در حال شبیهسازی، تحلیل و حتی تعریف مشخصههای آن هستند.
موضوع مهم دیگر که در ارتباط با هوش مصنوعی مطرح است، هدف دانشمندان از به کارگیری آن است. روشن است که هدف اولیه بشر از ورود به این موضوع، شبیهسازی هوش انسان در کالبد ماشین بوده است. ولی امروزه دیگر چنین نیست و این تصور که هدف علم هوش مصنوعی تنها شبیهسازی هوش انسانی است، تصوری نادرست است. در حقیقت موضوع شبیهسازی هوش انسانی عاملی پیشبرنده در این حوزه از علم است که به دانشمندان انگیزه میدهد تا آن را توسعه دهند، اما در خلال روند توسعه، بشر میتواند به دستاوردهایی برسد که در تمام زمینهها کاربرد دارد. سیستمهای خبره و مبتنی بر دانش نمونهای از این دستاوردهاست. بسیاری از نرمافزارهای موسوم به سیستمهای تصمیمسازی (Decision Making Systems) در شاخه اقتصاد یا سیستمهایی که در تجزیه و تحلیل دادههای پزشکی به کار میروند از این دستاورد بهره میگیرند.
منابع
/fa.wikipedia.org
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.