چکیده

پردازش اطلاعات چند کاناله در رنج های متفاوتی از کانال اطلاعات است که در آن پردازش اطلاعات دارای زمان زیاد و پیچیدکی فضایی بالایی بعلت تنوع و گستردگی داده ها می باشد. در این راستا بیشتر رویکردهای کلاسیک از فیلترینگ و روشهای کلاسیک استفاده می کنند. برخی از این روشها مدل تصادفی مارکوف ، فیلترینگ بردار جهت دار و مدل های ترکیبی آماری شبیه گوسین و دیریکله هستند . رویکردهای غیر کلاسیک  شامل عصبی،فازی و ژنتیک می شوند.در این مقاله رویکر دهای نامبرده شده را برای ارتقای تصاویر رنگی و قطعه بندی بهتر آنها شرح می دهیم.

کلمات کلیدی: ارتقای تصاویر رنگی ، قطعه بندی تصاویر رنگی ، رویکردهای غیر کلاسیک، رویکرهای غیر کلاسیک

مقدمه

پردازش اطلاعات چند کاناله یکی از مفروضات مهم برای ارزیابی فیلدهای نمایش از راه دور  GIS، تصویر برداری بیو مدیکال ، مدیریت دادهای چند طیفی ، بازیابی و تحلیل ویژگیها ی اشیاء از قبیل رنج های مختلف کانال اطلاعات که بطور اساسی پیچیده هستند. و این پیچیدگی بدلیل گسترده گی داده های ارسالی و اصلی آن می باشد . به بیانی ساده تر پردازش و قطعه بندی رنگی تصاویر به صورت مثالهای کلاسیک از پردازش اطلاعات چند مجرایی هستند. یک چالش ابتدایی در پردازش تصاویر تنوع و گستردگی از شدت رنگهای گاموت با پردازش مشخصه های چند طیفی از اجزای رنگی متفاوت آنها می باشد.

نسبت ها ی محاسباتی وابسته به اجزای رنگها ، همبستگی ورودی و نمایش مشخصه های غیر خطی می باشد.

گام اصلی در پردازش تصاویر دیجیتالی 1-پیش پردازش داده ها برای آماده سازی داده ها برای ارتقای کنتراست ، کاهش نویز و یا فیلترینگ است. 2- استخراج ویژگیها برای بازیابی اطلاعات غیر زائد و با ارزش از یک تصویر.

این عملیات هدفی برای بدست آوردن زمان بهینه و کاهش نمونه داده هاست که توسط کشف، تمرکز و معین کردن موقعیت ها و جایگاهی و تطبیقی از اشیاء است. اهداف بسیاری از الگوریتم های موجود اشیاء مورد اشاره هستند که هر از چند گاهی قابلیت استنتاج را پیدا می کنند .

به طور کلی مشخصه ها و بهینه سازی های یک الگوریتم توسط دامنه ای از داده های ورودی که قابلیت پردازش را دارند معین می شوند. دامنه داده معمولی شامل پیکسل ها، ویژگیهای محلی و لبه های تصاویر، اشیاء ادغام شدنی و مقدار ناچیزی از نامها می شوند.

دامنه داده خروجی به طور ثابت شامل قطعات تصویر به طور همگن، لبه ها  پیدا شده روی اشیاء خاص از ناحیه های قطعات و اشیاء با اندازه ها، اشکال ، رنگ ها و اطلاعات متنی متفاوت می باشند.

مدل های رنگی متفاوت قابل فهم، شرط لازم برای پردازش تصاویر رنگی است. در این مقاله تمایز ها و زیان های قابلیت های فضاهای رنگی موجود را بررسی می کنیم. متغیرهای استاندارد فضای رنگی RGB مینمم پیچدگی فضای رنگی را استخراج می کنند و برای نمایش رنگ بکار می روند. کارایی هر یک از الگوریتم های قطعه بندی تصاویر هم از کلاسیک و غیر کلاسیک  را می توان با چندین رویکرد غیر نظارتی تشخیص داد.

به طور پیش فرض چند اندازه برای نمایش حالتها انتخاب می کنند مانند E که برای نمایش آنتروپی استفاده می شود. اندازه های مفید تجربی برای انعکاس قابلیت های قطعه بندی استفاده می شوند. اندازه های با مقادیر پائین قابلیت های بهتری از قطعه بندی را بدست می آورند.

رویکردهای کلاسیک در قطعه بندی و پردازش تصاویر رنگی

تکنیک های فیلترینگ برای حذف نویز و ارتقا لبه ها در سالهای اخیر به یک مسئله مهم و معروف تبدیل شده است. فلیتر بردار جهت دار (VDF) با در نظر گرفتن مقادیر سیگنال نقش مهمی در پردازش تصاویر عهده دار است. پردازش اندازه و جهت سیگنال در این کلاس از فیلتر های مستقل انجام می شود. فیلتر های چندگانه ارتقا لبه بر اساس بردار میانگین برای ارتقاء لبه های خفیف در تصاویر رنگی ارائه کردند. در این روش از سه زیر فیلتر (sub filter) استفاده می شود و سر انجام خروجی این زیر فیلتر ها با بردار میانگین مقایسه می شودو یک روش دیگر با توجه به نویز برای اطلاعات چندگانه فیلتر های نزدیکترین  همسایگی سازگار است. این فیلتر از ضرائب اطلاعات مستقل براساس یک روش اندازه گیری فاصله جدید که شامل بردار هاوی (جهت) فیلتر واندازه بردار فیلتر می باشد بهره می برد.

یک چهارچوب کاملا متفاوت را برای فیلتره ای رنگی ارائه می کنیم . این روش براساس رمز نگاری تصاویر رنگی و غیر رنگی کار می کنند . تا به حال چند رزولوشن بر اساس نظریه گراف ارائه شده است. این تکنیک بر اساس ویژگی و شباهت و ارتباط بین نواحی مشابه و ارتباط بین نواحی همسایه استفاده می کند و در نهایت برای اشیاء برای قطعه بندی ایده ال نواحی گروه بندی می شوند. ما می توانیم از مسائل خطی بجای مقادیر ویژه در مسائل قطعه بندی گراف استفاده کنیم . الگوریتم آنالیز میانگین شیفت دهی برای تخمین دقیق رنگ مرکز کلاسترهای فضای رنگ استفاده می کند. می توان همین روش را با استفاده از روش های پارتیشن بندی توسعه داد.

مدل های (MRF) برای مدل کردن وآنالیز عکس های چند طیفی استفاده می شود. چند جایگزین برای MRF پیشنهاد می شود تا پیچدگی زمانی آن را کاهش دهند . الگوریتم EM برای تخمین پارامترهای مدل های مخفی مارکوف برای کاهش وابستگی ساختاری در این روش استفاده می شود.  می توان این الگوریتم را برای تخمین پارمترهای مدل دوباره دسته بندی کرد. این تهمین از فاکتور جریمه برای داده های مستقل برای داده های مستقل برای ماکزیمم کردن احتمال کلی مجموعه داده ها و در نتیجه کاهش مرجع محاسبات استفاده می کنند.

چندین مدل ترکیبی آماری برای تخمین مناسب از توزیع ساختار عکس ارئه می شود. به عنوان مثال از مدل ترکیبی گوسین و مدل ترکیبی دیریکله می توان نام برد . مدل ترکیبی گوسین بدلیل لینکه خواص مشابهی دارد می تواند با توزیع داده ها بوسیله بردار میانگین  و ماتریس کواریانس ارائه شود . برای پیدا کردن راه حل  ماکزیمم  احتمال کلی برای قطعه بندی با استفاده از هسته جداگانه از این روش استفاده کردند. اگر چه این روش یک ساختار غیر گوسی و متقارن  را برای توزیع داده ها پیدا می کند . در این مسئله توزیع دیریکله همانند توزیع های تغییر یافته چند متغیره بتا می تواند به طور دقیق داده ها را انتخاب کند . از این مدل در تخمین هیستوگرام ها، مدل هاهی چند پردازشی تصویر و… استفاده می کنند.

رویکردها دیگر از پردازش و قطعه بندی تصاویر رنگی

بیشتر رویکردهای کلاسیک نیاز به دانش اولیه از داده ها ی تصویر برای پردازش تصویر و قطعه بندی آن و توزیع شدت های رنگ  اصلی و پارامترهای عملیاتی تصاویر دارند. در رویکردهای غیر کلاسیک که شامل  عصبی ،فازی، ژنتیک و wavelet می شوند نیازی به توزیع ها و پارمترهای عملیاتی ندارند. در این قسمت انواع این روشها را شرح می دهیم:

الف- روش های مبتنی بر شبکه های عصبی

در این روش از ساختار شبکه ی عصبی چند سطحی CNN برای پردازش تصاویر رنگی در مدل های رنگی RGB استفاده می شود. در این روش رنگ های اولیه یک سطح منحصر به فرد CNN می باشد که برای پردازش موازی بکار می رود. اخیرا ساختار CNN چند سطحی بر ای تصاویر رنگی در حال بررسی و استفاده می باشد.

از یادگیری رقابتی CL برای خوشه های رنگی مبتنی بر کمترین مجموع مربعات معیارها بکار گیری می شود.

Clهمگن  محلی برای خوشه بندی رنگی بهینه است. در مقایسه کارایی CLبا الگوریتم های خوشه بندی موجود شبیه CMA ,GCMA ,HCL می توان گفت که دو  روش GCMA ,HCL در مقابل شرط ابتدایی حساسیتی را از خود نشان نمی دهند نتایج GCMA اکثر مواقع بهینه است ولی دارای هزینه محاسباتی بالایی می باشد در مقابل HCL دارای هزینه محاسباتی کم می باشد ولی بهینه نیست. در نتیجه در خوشه بندی سریع از CL برای خوشه بندی داده ها استفاده می شود.

Som در بسیاری از موارد استفاده می شود در دامنه نظر به اینکه می تواند بازیابی کند محتوای رنگی برجسته را از تصاویر . به طور کلی از چندین شبکه som برای خوشه بندی مبتنی بر رنگ و ویژگیهای فضایی از پیکسل های تصاویر استفاده می شود. خروجی خوشه بندی، یک رویه مطلوب از قطعه بندی تصویر است.  Som تولید کرد نتایج خوشه بندی اولیه را مبتنی بر آموزش مجموعه ها از بردار 5 بعدی (R,G,B,x,y). تصاویر قطعاتی که توسط الحاق بلوکهای پراکنده و حذف پیکسل های ایزوله شده بوجود آمده اند. در یک مدل چند سطحی سازماندهی شبکه های عصبی (PSONN) بهینه است در استخراج رنگ های اشیاء از نویزهای رنگی تصاویر. بکارگیری معماری (PSONN) برای قطعه بندی رنگ ها  حقیقی تصاویر استفاده می شوند برای  چندین سطح از تابع های فعال سازی  مشخصه های تصاویر  توسط پارامترهای آستانه گیری ثابت و یکسان .

ب- رویکرد های مبتنی بر منطق فازی

تئوری مجموعه فازی و منطق فازی بکار گیری می شود به صورت دستی برای مقادیر وسیع از آشکار سازی خطای تخمینی در شدت گاموت تصاویر رنگی . الگوریتم FCM  یک روش جدید برای نشان دادن مرزهای مبهم بین خوشه ها می باشد.

الگوریتم  قطعه بندی تصاویر تکرار شونده در منطق فازی توسعه پیدا کرد . فضای رنگی  HSV مبتنی بر رویکرد فازی برای شناسایی رنگ ها اشیا در پشت زمینه های پیچیده بکارگیری شد که شامل روشنایی های متفاوت  می با شد. یک رویکرد دینامیکی فازی مبتنی بر خواص پیکسا های تصویر وجود دارد. توطعه پیدا کرد شبکه عصبی min-max بر پایه تکنیک های قعه بندی تصاویر (FMMSIS) برای کشف تصاویر مصنوعی. روش ارائه شده برای پیدا کردن مرزهای مینیمم مربعی (MBR) برای نمایش اشیاء در تصاویر بکار می رود.برچسب عصب فازی یک نمونه قابل توجیه مبتنی بر بردار تدریجی، الگوریتم  عصب گازی در جهت نماهای خوشه بندی است.

سیستم های فازی عصبی مبتنی بر یک نوع جدید از شبکه های عصبی مصنوعی هستند که  شبکه عصبی افزاینده وزن دار نامیده می شود (WINN). این سیستم ها  در سه گام عمل میکند: در ابتدا مجموعه داده های ورودی وزن دهی می شوند در شبکه . انعکاس پیدا می کنند و  شامل کاهش دهنده ها می شود .

در گام بعدی از نتایج وزن های اتصالات شبکه  برای رویه ی آب پخشان در مسائل تک بعدی استفاده می شود.تعدادی از جداکننده های اتصالات وزن دار زیر شبکه ها خوشه هایی را با یک زیر شبکه برای هر خوشه  بدست می آورد. در هر صورت همه ی گره های زیر شبکه دارای برچسب هستند. در نهایت نتایج خوشه ها بر روی مجموعه داده های مورد استفاده ورودی طبقه بنده های مجاور نگاشت می شود.رویکردها ی کاهش حافظه و  محاسباتی دارای data setهای بزرگی هستند.

ج- رویکردهای مبتنی بر الگوریتم ژنتیک

الگوریتم ژنتیک برای بهینه سازی پارامترهای ورودی در الگوریتم های قطعه بندی موجود مورد استفاده قرار می گیرد طبقه بندی کاربردهای الگوریتم ژنتیک در دو کلاس مهم برای قطعه بندی تصاویر استفاده می شوند:

 1) کاربرد پارامترهای انتخابی قطعه بندی برای استخراج قطعات خروجی

2) کاربرد پیکسل های سطحی قطعه بندی برای استخراج برچسب نواحی

روش های قطعه بندی موجود که نیاز به پارامترهای بهینه در طبقه بندی نخست دارند. الگوریتم ژنتیک برای وفق دادن 4 پارامتر ازالگوریتم قطعه بندی فونیکس استفاده می کند. الگوریتم ژنتیک در تکنیک های قطعه بندی غیر نظارتی راکه آستانه گیری چندگذر گاهی دارد را برای الگوریتم های متفاوت دسته بندی می کند. که این روش برای قطعه بندی اشیاء سه بعدی و دو بعدی مورد استفاده قرار می گیرد.در قطعه بندی سطوح پیکسل دار، الگوریتم ژنتیک را برای پیداکردن برچسب نواحی  مشخصه های پیکسل ها استفاده می کند.

د- wavelet

تحلیل چند کیفیتی (MRA)  برای نمایش سیگنالها و پردازش کیفیت نمایش سیگنالهای تقسیم کننده کیفیت وضوح و فضای مقیاس دهی استفده می شود. و معمولا برای کاهش ابعاد تصویر بکار گرفته می شود . تبدیل wavelet یک ابزار بهینه برای تخمین، فشرده سازی ،حذف نویز و پیدا کردن لبه ها است .می توان از این روش برای قطعه بندی تصاویر متنی نیز استفده نمود. ساختار wavelet بهینه است برای ساختارهای طیفی از داده های ورودی که اغلب برای استخراج ویزگی های تصاویر مورد استفاده قرار می گیرند.

نتیجه گیری

در این مقاله چندین الگوریتم مهم برای پیش پردازش و قطعه بندی تصاویر رنگی مورد بررسی قرار گرفت. روش های کلاسیک برای پردازش تصاویررنگی که دارای رنج تکنیک های فیلترینگ و مدل های آمار ی باشند مناسب هستند. روش های غیر کلاسیک مانند تکنیک های فازی ،عصبی ،ژنتیک وویولت تجدید پذیر هستند . کارایی این روش ها برای فاکتورهای گوناگون روی دادهای توزیع پذیر و پارامترهای عملیاتی و محیهای عملیاتی مورد بررسی قرار گرفتند.

نتیجه کلی که می توان از این مقاله گرفت این است که رنگ ها قابلیت آستانه گیری در قطعه بندی را دارند.